نکته نخست آن است که عاشورا و اربعین یک حادثه عادی و معمولی و ساخته انسانها، حتی اگر آن انسانها امامان معصوم باشند، نیست. عاشورا و به پیروی از آن اربعین، ساخته و پرداخته نقشه خداوند متعال است.
انبیا، اولیاء، وجود مقدس نبی مکرم اسلام، امیر مومنان و صدیقه طاهره «ع»، به نص روایات اهل سنت که در این باب هیچگونه تعصبی ندارند، از عاشورا یاد کردهاند و خود سیدالشهداء در آغاز این حرکت در پاسخ به نصیحتها و مصلحتاندیشیهای بعضی از بزرگان مدینه و بزرگانی از اهل بیت فرمودند: «قَالَ أَتانِی رَسُولُ اللهِ بَعْدَ مَا فَارَقْتُک فَقَالَ یا حُسَینُ اخْرُجْ فَإِن اللهَ قَدْ شَاءَ آن یرَاک قَتِیلا». این مشیت، مشیت تاریخی و راهبردی حق تعالی برای هدایت بشر است.
این تعبیر که گاهی گفته میشود که شیعه اربعین یا عاشورا را بزرگ میدارد یا سبب عزت و آبروی اربعین میشود، به گمانم درست نیست. شیعه اربعین را ایجاد نکرد، بلکه اربعین شیعه را ایجاد کرد. حادثهای که ما امروز در اربعین شاهد آن هستیم، مربوط به یک سال و ده سال و صد سال نیست، بلکه یک حادثه بزرگ تاریخی است که در طول تاریخ ادامه یافته است و با همه افت و خیزها همیشه بهعنوان طلیعه حرکت دینی و فرهنگی تلقی شده و میشود.
لزوم بزرگداشت اربعین
اگر اربعین، مانند عاشورا، یک مشیت الهی و یک راهبرد بزرگ تاریخی از سوی خداوند متعال برای هدایت این حرکت ایمانی و معنوی است، پس باید اربعین را همانگونه که خواستهاند و همانگونه که هست و بوده است، بزرگ داشت. وظیفه ما بازشناسی درست اربعین، همراهی و همگامی با آن و همافزایی با این ظرفیت بزرگ الهی و تاریخی است.
شناخت ماهیت اربعین
اربعین مورد تاکید خود اهل بیت «ع» بوده و بیگمان فرمایشی الهی است؛ بنابراین، صرفا یک بزرگداشت عادی و عرفی نیست. پس اولین نقطه آن است که بدانیم اربعین چیست و از کجا آمده است و ابعادش کدام است تا بهدنبال آن بتوانیم با این فرهنگ همراه شویم و خدمت کنیم.
به گمانم میتوان به چهار کارکرد و نقش برای اربعین اشاره کرد. نقش نخست، نقش «یادمانی اربعین» است. اربعین اولین نقطه بعد از عاشوراست که به انسان عاشورایی فرصت میدهد تا حادثه عاشورا را بازخوانی کند. حادثه عاشورا آنقدر بزرگ است که به نقشآفرینان آن و هر کسی که بخواهد عاشورایی باشد، فرصت بازخوانی ابعادش را نمیدهد. به همین دلیل است که اشاره اصلی ائمه «ع» در دستوراتشان نسبت به عاشورا آن است که در عاشورا عاشورایی باشید؛ عاشورا سلوک کردنی است. تمام دستوراتی که ائمه «ع» درباره حادثه عاشورا و روز عاشورا و فضای عاشورایی دارند، این است که خودتان را یک عاشورایی بدانید.
یعنی از ما حس عاشورایی را در عاشورا خواستهاند و از هر چیزی که حس عاشورایی را از انسان دور میکند و انسان را از سلوک وجودی عاشورایی جدا میکند، باید پرهیز کرد. عاشورا میدان همراهی با این صحنه است. عاشورا به انسان عاشورایی فرصت نمیدهد که بنشیند و مطالعه کند. عاشورا بازیگر میخواهد؛ یعنی همان کسی که در عاشورا دارد تلاش میکند خدمتی کند، روضه بخواند یا سینه بزند. بنابراین، فرصت اربعین را باید غنیمت شمرد. چهل روز از حادثه دور شدهایم و همه انسانهایی که در عاشورا مشارکت کردهاند و حس عاشورایی و با عاشورا زیستن را تجربه نمودهاند، باید در اربعین این حس را یکبار دیگر مطالعه کنند که چه شد و چه بود و چرا. این سوالات، سوالات عاشورایی نیست، بلکه سوالات اربعینی است.
ما از فرصت اربعین بهعنوان یک فرصت بازخوانی کم استفاده کردهایم. شاید زیارت جابر بن عبدالله انصاری نمادی از این بازخوانی باشد. جابر پس از چهل روز که از آن صحنه گذشته است، میآید. دیگر تب و تاب و تمام آن غبارها فرونشسته است. انسان اینجاست که سئوال میکند که چرا عزیزترین انسان روی زمین به فجیعترین شکل در عاشورا کشته میشود؛ چرا اسارت؛ چرا این همه جنایت؟ این فرصت، فرصت اربعین است.
کارکرد جریانسازی اربعین
کارکرد دوم اربعین «جریانسازی» است. به ما گفتهاند حتی اگر در روز عاشورا روضهخوان نداشتید، خودتان برای خودتان روضه بخوانید و گریه بکنید. عاشورا همین جرقهها و نمنم باران حقیقت و معرفت است، اما در اربعین این جرقهها باید به یک آتش شعلهور تبدیل شود. این قطرهها باید جمع شوند و جریان بسازند و اربعین این فرصت را فراهم میکند.
در همین راستا در نصوص ما به زیارت اربعین دعوت میشود؛ آن هم با تاکید بر اینکه پیاده بروید؛ پیاده رفتن در یک روز مشخص و در یک نقطه مشخص با این تاکید که هر نوع هزینهای، اعم از هزینه جانی و مالی، در زیارت اربعین مجاز است. ائمه اطهار «ع» این فرهنگ را برای ما ساختند زیرا همه عاشوراییهای دارای احساس عاشورایی باید از صورت فرد و گروه و یکی و دوتا و سهتا به رودخانه تبدیل شوند.
رودخانه اربعین است که آن را ممتاز میکند و میتواند حرکت ایجاد کند و تغییر بهوجود آورد. انسانهایی که در عاشورا احساس عاشورایی پیدا کردند، امروز باید احساساتشان را به یکدیگر ضمیمه کنند و بفهمند که تعداد عاشوراییان و احساسها و نگاههای عاشورایی چهقدر زیاد است و چقدر این انسانها همدل، هم رای و هم هدف هستند. یعنی کسی که در مکتب عاشورا تربیت شده است، حالا باید دستاوردهای معرفتی، معنوی، روحی و اخلاقیاش را به مشارکت بگذارد. بنابراین، نقش جریانسازی اربعین مهم است.
در اینکه توصیه به پیاده رفتن برای زیارت شده است، یک رمز نهفته است و آن اینکه همه چیز را کنار بگذارید. بهعبارت دیگر، اینکه زیارت اربعین با پای برهنه ثواب بیشتری دارد، به این معناست که تعلق را کنار بگذارید زیرا اینجا فقط عاشورایی هستید. این نگاه است که اربعین را به جریان تبدیل میکند؛ یعنی آن انسان عاشورایی که گوشه خانهاش گریه کرده است، الآن باید با دیگران همآوا شود. این همآوایی را نباید از اربعین گرفت.
کارکرد ظرفیتسازی اربعین
کارکرد سوم اربعین «ظرفیتسازی» است. وقتی شما جریان اجتماعی و فرهنگی عاشورایی پدید آوردید، تازه نقطه عزیمت برای ظرفیتسازیهای جدید فرا میرسد. انسان عاشورایی از خودش میپرسد که در وفاداری به عاشورا چه باید کرد.
این سئوال مربوط به اربعین است. باید پرسید راه حسین و خط و حقیقت عاشورا چطور باید امتداد یابد. اربعین این نقطه را ایجاد میکند. یکی از اشکالات راهپیمایی اربعین آن است که ما نقطه اجتماع نداریم. همه با هم تعامل میکنند و این جریان راه میافتد، اما در یک نقطه تمرکزِ ایستایی، فرصت تامل نداریم. ما باید برای اربعین یک نقطه توقف قرار دهیم. این یک ظرفیت بزرگ است. ما این ظرفیت را در حج داریم؛ یعنی حج نقطه توقفگاه دارد، ولی اربعین توقفگاه ندارد.
کجا باید این انسانهای عاشورایی که این راه بلند را طی کردهاند به پیام حقیقی عاشورا دست پیدا و تفاهم کنند و برای آینده این مکتب، این حقیقت و این مدرسه و برای آینده خودشان تصمیم بگیرند؟
بهنظر میرسد باید نقطهای فراهم کرد که همه اربعینیها در یک ساعت مشخص در آن جمع شوند؛ بنابراین ما در اربعین یک وعدهگاه میخواهیم. وعدهگاهی که در آن بتوانیم تمام عاشوراییان را با پیام مشخص، با ایدههای مشخص، با نگاه به آسیبها، با نگاه به چالشها و با نگاه به آینده در خدمت این مکتب قرار دهیم. بهتعبیر دیگر، اربعین میدان و ظرفی فراهم کرده است که انسانهای عاشورایی بتوانند به تکامل برسند. جامعه عاشورایی نقطههای آرمانی و تکاملی خودش را تعریف کند و همت و امکانات و ابزار لازم و خیزش نخستین برای آینده را فراهم نماید. اربعین ما باید دارای چنین پیامی باشد. اگر ندارد باید برایش فکری کرد.
کارکرد نمادسازی عاشورایی در اربعین
کارکرد چهارم اربعین، ظرفیت و قدرت نمادسازی عاشورایی در اربعین است. یکی از ویژگیهای عاشورا قدرت نمادسازی آن است. علت اینکه عاشورا آنقدر تکرار میشود و هیچوقت هم انسانها احساس تکرار نمیکنند، آن است که عاشورا زمان و زمین و قوم و طایفه نمیشناسد.
شما فقط کافی است عاشورا را معرفی کنید. درونمایه عاشورا قدرت تطبیق آن با محیط و شرایط مختلف را دارد؛ چراکه عاشورا یک حادثه بزرگ است که در آن هیچ گونه خط مذهبی، خط طایفهای و حتی خط دینی وجود ندارد. عاشورا در درونش یک مضمون بزرگ، بلند و مشترک دارد که قدرت بازنمایی و قدرت نمادسازیهای متنوع در آن وجود دارد.
حالا سئوال این است که اگر این هسته را بگیریم و آن را توسعه دهیم، آیا اربعین فرصت بزرگی است برای اینکه عاشورا و عاشوراییان یکبار به زبانها و کارکردهای گوناگون و برای محیطها و نقشهای مختلف، الگوسازی کند.
البته ما میتوانیم در اینجا، صرف نظر از فرهنگهای دیگر، عاشورا را بازنمایی و نمادسازی کنیم، اما این نماد نماد ایرانی عاشورا خواهد بود؛ درحالیکه اربعین فرصتی فراهم میکند تا این درونمایه با حضور همه کسانی که میتوانند در این الگوسازی نقش داشته باشند و تعامل کنند، حرکتی ایجاد کند و از درون این تعامل، همه افراد و گروهها برای وضعیت موجود و آینده خودشان، مدلسازی و الگوسازی کنند