هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
درباره محور اندیشههای جان هیک
نجاتبخشي يا پلورالیسم دینی/ دکتر قاسم پورحسن - عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی (رحمتاللهعلیه)
جان هیک در جامعه ما با پلورالیسم دینی شناخته شده و تأثیر بسیاری بر حوزه روشنفکری ما داشته است؛ اگرچه این تأثیر بیشتر جنبه اجتماعی داشت تا معرفتی، اما در عینحال بنیادین بود.
البته محور تأمل او لزوما پلورالیسم دینی نبوده بلکه به نجاتشناسی بهعنوان مبحثی مهم در آموزههای دینی توجه داشته است. متأسفانه متفکران حوزه دین بدون تفکیک صحیح بر پلورالیسم دینی مطرح شده از سوی او تمرکز کردهاند که مناقشات زیادی را نیز درپی داشته است.
باید توجه داشت که اساس مسیحیت در دورههای پس از ایمانگرایی بر رستگاری متمرکز شد و متأثر از اصل الهی بود. اما توجه هیک به تکثر ادیان ناشی از مطالعاتی بود که در حوزه هند داشت. او حتی درک عمیق و مطالعه صحیحی از اسلام نداشت بلکه بسیاری از آرای او متأثر از آموزههای هندوئیسم بود. وقتی جان هیک از خدای شرق سخن میگوید خدای کریشنا را در ذهن دارد بنابراین تکثر ادیان ساخته ذهن بشر در هند، توجه او را جلب کرده است.
هیک وقتی از دین سخن میگوید، فلسفه دین را دانش ثانوی میداند و نه شاخهای از الهیات. او در مقدمه کتاب فلسفه دین خود میگوید فلسفه دین شعبهای از فلسفه است، یعنی فیلسوف دین میتواند مؤمن و دیندار نباشد اما در عینحال به مباحث دینی بپردازد.
اصطلاحات هندوئیسم در تعریف او از فلسفه دین و حتی زمانیکه به تحقیق مفهوم خدا، خلقت، نیروانا، عبادت، قربانی و حیات ابدی میپردازد نیز به چشم میخورد.
هیک بهدلیل مطالعه طولانیمدت اندیشههای هندوئیسم مقالات متعددی در اینباره نگاشته است که مقاله «تفسیر بر دین» او کاملا متأثر از رویکردها و اصطلاحات هندوئیسم است. همچنین وقتی در بحث نجاتشناسی از ادیان بزرگ سخن میگوید، هندوئیسم را از ادیان بزرگ معرفی میکند. بنابر نظر جان هیک، عقیده به نجات و رستگاری یکی از مباحث مهمی است که در پرتو توجه به نیروانا و فهم صحیح از جهان نایایی شکل گرفته و دستخوش ناخشنودی مفرط است.
بر این اساس، میتوان به دیدگاه روشنفکران دینی ایران نسبت به هیک انتقاد کرد، آنچنانکه خود او نیز پس از سفری که به ایران داشت از این نگاه به خود و تفکراتش گلایهمند شد و گفت در ایران فهم صحیحی از من و اندیشه هایم بهوجود نیامده است. چراکه از میان همه مباحث مهم مطرح شده توسط او همچون حیات ابدی، زبان دین و فاصله معرفتی، تنها پلورالیسم دینی او بهنظر میآید. باید تأثیر جان هیک بر روشنفکری دینی را مدنظر قرار داد و دریافت که چرا فهم نادرستی از نگاه او به دین پیدا کردهایم و چرا از میان همه آنچه او مطرح کرده، تنها اندیشه تکثرگراییاش در نگاه روشنفکران دینی ایران مهم جلوه کرده است.
اندیشه جان هیک درباره مفهوم دین، به تعبیر وی از یهود، مسیحیت و نیز فهم او از کریشنا، برهمن و خدای هندوئیسم باز میگردد. او در مطرح کردن تکثر دینی بر این باور است که نباید مفهوم دین را تنها در ادیان آسمانی جستوجو کرد بلکه باید به همه ادیان الهی و بشری توجه کرد. او میگوید حتی در ادیان ابراهیمی نیز میتوان پرستش خدایان متعدد را مشاهده کرد.
نگاه او به دین نه صرف نگاه مسیحیت است که در پرتو امر متعالی نگریسته شود و نه صرف نگاه یهودی که خدای منزه و نامتناهی کاملا دیگری را جستوجو کند و نه خدای بشرگونه هندوئیسم. متأسفانه بهدلیل عدم اطلاع جان هیک از اندیشه اسلامی وی نتوانست در طرح مفهوم دین، نگاه اسلام را بررسی کند یا حتی نامی از آن برده و با دیگر ادیان مقایسه کند.
در هر حال هیک زمانیکه از دین سخن میگوید تفکر خود را بر خدای یهودی، مسیحی و هندوئیسم متمرکز میکند.
مسأله محوری دیگر که توسط هیک مطرح میشود مسأله «نجاتشناسی» است که در مسحیت دوران میانه و جدید مورد تأمل قرار گرفته است. خلط بزرگی که در تفکر جان هیک رخ داده، عدم تمایز میان نجات یا رستگاری با حقانیت است. وی متوجه حقانیت ادیان نیست و تنها چیزی که برایش مهم است مسأله نجات و رستگاری است و به حقانیت توجهی ندارد. هیک معتقد است که نجات و رستگاری در همه ادیان وجود دارد و این نجات به معنای انتقال از یک حیات سراسر ابتلا و معصیت به دنیایی امیدبخش و بهتر است اما هر یک از ادیان به طرق مختلف از سرشت انسان سخن گفتهاند؛ این فهم او، فهم درستی نیست. اینکه حیات کنونی انسان را بیگانه از خداوند و گرفتارگناه نخستین بدانیم، تنها در مسیحیت وجود دارد اما جان هیک آن را به تمامی ادیان تسری داده و تأکید میکند که تنها راه نجات و رستگاری از این حیات، نجاتشناسی است.
این مباحث، محورهای اصلی تفکر جان هیک را شکل میدهد و از همینجا وی وارد بحث حیات ابدی میشود. اگرچه او در باب نظریه حیات ابدی اندیشه ممتازی ارائه نکرده، اما این بحث را با دو مسأله مهم در فلسفه دین ربط میدهد. نخست مسأله شر و نهایت آن، هیک معتقد است نهایت این شر، دستیابی ما به پاداش و خیر در جهان دیگر است و دوم مسأله تحقیقناپذیری؛ هیک بر این باور است که با اثبات جاودانگی و رستاخیز میتوان تحقیقناپذیری گزارههای دینی را مطرح کرد. این اهتمام بهنظریه بدن اخروی و بازآفرینی، منبعث از سایر دیدگاههای موجود در مسیحیت است.
او در کتب خود به نامیرایی نفس از دیدگاه افلاطون اشاره میکند، و این بدین معناست که وی دیدگاه ممتازی را مطرح نکرده است. در نظر او حشر اجساد مسألهای است که در مباحث فلسفی مطرح نبوده و در مسیحیت شکل گرفته و نیز اعتقاد دارد که در نگاه یهود - به خلاف مسیحیت - اختلافنظر جدی نسبت به حشر اجساد وجود دارد. اما در عینحال با استناد به کتاب مقدس میگوید انسان موجودی است که پس از مرگ دوباره از خاک برمیخیزد. هیک بر این باور است که خدا لزوما خدای مسیحی، خدای یهودی و بودیسم نیست.
به هر حال، حیات ابدی با دو مسأله شر و تحقیقناپذیری و نیز فاصله معرفتی همراه با نگاه معرفتشناسانه، شاخصههای اصلی تفکر فلسفی جان هیک است، اما در ایران هیچیک از مباحث اصلی که هیک عهدهدار آنها بوده، استخراج نشده و تنها تکثر دینی او مطرح شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است در سفری که به ایران داشت در پاسخ به این سؤال که محور تأملاتش چیست؟ نجاتشناسی را اصلیترین محور تفکرات خود برشمرد و سایر مباحث مطرح شده را حول این محور دانست اما متأسفانه در ایران این بحث با دیدگاه او درباره حقانیت خلط شده و بحث تکثر دینی به این معنا که همه ادیان حق مدار هستند در صدر قرار گرفته است
نگاهی به نظریه تنوع ادیان جان هیک
مدیریت اختلاف جایگزینی برای کثرتگرایی/ دکتر سیدیحیی یثربی - استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی(رحمت الله عليه)
کثرتگرایی عمدتا در دو قلمرو جامعه و فرهنگ مطرح میشود. یکی از شاخههای کثرتگرایی در ساحت فرهنگ، کثرتگرایی دینی است که به رسمیت شناختن تمام ادیان از آن مراد میشود. کثرتگراها میگویند: «حقیقت مطلق و نجات و رستگاری را منحصر در یک دین و مذهب و در پیروی از یک شریعت و آیین ندانیم، بلکه معتقد شویم که حقیقت مطلق، مشترک میان همه ادیان است و ادیان و مذاهب و شریعتهای مختلف در حقیقت، جلوههای گوناگون «حق مطلق» هستند و در نتیجه پیروان همه ادیان و مذاهب، به هدایت و نجات دست مییابند. »کثرتگرایی دینی، با استمداد از مبانی کلامی، معرفت شناختی و اجتماعی، همچون وحدت گوهر ادیان، تجربه دینی، تعدد حقیقت، ذومراتب و ذوبطون بودن حقیقت، تکافؤ ادله، تفکیک نومن از فنومن و نسبیت معارف و... فتوا به تساوی ادیان و مذاهب در بهرهمندی از حقیقت، هدایت و سعادت داده است.
در واقع، کثرتگرایی دینی، تفسیری است از تعدد و تنوع ادیان، نسبت به رستگاری اخروی و حق یا باطل بودن آنها و بدان معناست که گرچه حقیقت در نفسالامر، واحد و ثابت است، ولی آنگاه که حقیقت واحد در دسترس فکر و اندیشه و تجربه دینی بشر قرارگیرد، به تکثر رنگین میشود و از آن جهت که همه آنها بهنحوی به حقیقت دسترسی پیدا میکنند، در نجات و رستگاری شریک هستند.
کثرتگرایی یا نجات اکثریت و همگان یک تاکتیک است و نتیجه مصلحتاندیشی است، روشنفکران غرب در دورهای که فضایی برای سخن گفتن وجود نداشت و بهشدت از طرف کلیسا زیر فشار قرار داشتند در آرزوی آن بودند که جامعه بهگونهای باشد که هرکس بتواند حرف خود را بزند، پیام معروف «ولتر» به رقیبش که گفته بود: «اگرچه من با تو مخالفم، ولی حاضرم جانم را فدا کنم تا تو حرفت را بزنی و عقیدهات را بیان کنی»، نشان دهنده اهمیت آزادی بیان بود.
از دیدگاه مصالح زندگی و روش کار علمی، آزادی بیان پیشنهاد بسیار خوبی بود، اما با کاری که کانت کرد، یعنی امکان داوری در ماوراءالطبیعه را که شامل حوزههای اعتقاد دینی هم میشد، انکار کرد و گفت که در بیرون از حوزه تجربه نمیتوان به داوری علمی و اطمینانبخش دست زد، در حوزه دین فضای دومی باز شد، برای کثرتگرایی، بهعبارت دیگر علاوهبر فضای مصلحتی که پیشنهاد روشنفکران پیشین بود، فضای معرفتی هم ایجاد شد.
من معتقدم که جان هیک نه به تاکتیک روشنفکری که پیش از این مطرح کردم، توجه داشت و نه به مبانی کانتی، وی نوعی پلورالیسم را براساس مسیحیت (مدارای مسیحی) مطرح میکرد، به این معنا که مسیح همه ادیان را نجات خواهد داد.
جان هیک پلورالیسم دینی را چنین تعریف میکند: «پلورالیسم دینی آموزه نجات است که با دو دیدگاه حصرگرا و شمولگرا، قابلمقایسه است.» پلورالیسم هیک قایل است که هر کس، صرفنظر از نژاد، رنگ و عقیدهاش، میتواند به بهشت برود، به شرط اینکه از طریق برخی ادیان از توجه به خود منسلخ شود و به حقیقت توجه پیدا کند.
جان هیک در همان جلسهای که در ایران سخنرانی کرد، گفت: «اگر پاپ بتواند من را میکشد! حرفی که من از طرف مسیحیت میزنم، مورد رضایت پاپ نیست و او به کثرتگرایی معتقد نیست.» این مطلبی بود که جان هیک مدعی آن بود؛ البته کثرتگراییای را که هیک به آن معتقد است، ابنسینا قرنها پیش مطرح کرده، اما نظر خود من هم همین است که کثرتگرایی به زیان معرفت است و در هیچجا قابلقبول نیست؛ برای نمونه در فیزیک کسی کثرتگرا نیست، بنابراین کثرتگرایی را تنها در حد یک مصلحت یا یک ترحم و دلسوزی چنانکه جان هیک مطرح میکند، قبول دارند. اما کثرتگرایی در حوزه دیانت بر مبنای رویکرد کانتی هم درست نیست، من این را در کتابهایم مفصل توضیح دادهام که در ماورءالطبیعه هم میتوانیم به گزارههایی در حد اطمینان دست یابیم و پیشنهاد میکنم که بهجای عنوان «کثرتگرایی» از واژه «مدیریت اختلاف» استفاده کنیم. انسان ذاتا و بهطور فطری در جستوجوی حقیقت است، بهجای کثرتگرایی میتوان عنوان مدیریت اختلاف را مطرح کنیم و اختلافات مذهبی را اداره کرد و کمک کرد که ادیان به تفاهم برسند و حق را از باطل تشخیص دهند
مروری بر چند اثر مهم جان هیک
کاوش در قلمرو روحانی
مباحث پلورالیسم دینی
این کتاب توسط عبدالرحیم گواهی به همت انتشارات علم در سال 1387 منتشر شد. فلسفه دین در مغربزمین تا این اواخر کاملا در بینش سنت یهودی - مسیحی عمل کرده است. اینکه چگونه با معارضاتی که از ناحیه فلسفه زبانشناختی جدید و علم در مقابل خداباوری مطرح شده، برخورد کنیم و... فلسفه دین در اصل عبارت است از فلسفه (یا فلسفیاندیشی در باب) همه اشکال دین و نه فقط دینی که خود انسان به آن عمل میکند و یا اینکه علیه آن موضع دارد. نویسنده در کتاب، در مسیر پلورالیسم دینی مضمونی را پایهریزی میکند که پیش از آن در قالب اصطلاحات سنت دینی یهودی - مسیحی مطرح شده و آن، مفهوم معرفت دینی ویتگنشتاین در تحلیل تجربه و ایمان دینی است.
اثبات وجود خداوند
این اثر هم توسط عبدالرحیم گواهی و دفتر نشر فرهنگ اسلامی در سال 1382 منتشر شد. در این کتاب پارهای از نوشتههای فلسفی پایهای، اعم از ایجابی و سلبی یا مطالب کلاسیک و قدیمی، همچنین نوشتههای معاصر و جدیدی که مربوط به مسأله وجود خداوند است، جمعآوری و به بحث گذاشته شده است. در بخش نخست تحت عنوان براهین خداباورانه، برهانهای وجودشناختی، کیهانشناختی، غایتشناختی، برهان اخلاقی و برهان مبتنی بر تجربه دینی مطرح شده است. بخش دوم نیز، تحت عنوان مباحث و پرسشها مشتمل است بر: مناظرهای در باب وجود خداوند، برتراند راسل و فردریک کاپلستون؛ خداوند بهمثابه القای (فرافکنی) ذهن بشری، لودویک فویر باخ؛ نامربوط بودن ادله از نگاه کتاب مقدس، جان بیلی و اعتراض دینی بر ادله و براهین خداشناسی، سورن کیرکگارد. در بخش سوم (مسائل معاصر) ابتدا مبحث اثباتپذیری و ابطالپذیری در قالب این مقالات فراهم میآید: الهیات به مثابه امری بیمعنا، آیر؛ الهیات و ابطالپذیری، آنتونی فلو؛ احکام دینی به مثابه اموری اخلاقا و نه واقعا معنادار، بریث ویت و گزارههای دینی بهعنوان بیاناتی حقیقتا معنادار، جان هیک.
بعد پنجم: کاوش در قلمرو روحانی
این اثر در سال 82 توسط بهزاد سالکی ترجمه و به همت انتشارات قصیدهسرا منتشر شد. کتاب متضمن بحثی است در باب مسائل روحانی، هستی بشری، حیات، تجربه دینی و عرفانی و مانند آن. نویسنده میگوید: «ما پارهای محدود، خطاپذیر و شکننده از این جهان هستیم، اما چون نیاز درونی داریم که معنایی در جهان بیابیم، ما در جهان بر اساس تصوری از ماهیت آن - تصویری بزرگ - سکنی میگزینیم، تصوری که یا آگاهانه انتخاب شده یا بهگونهای ناآگاهانه مسلم فرض شده است...» گستره کامل تصاویر بزرگ، شامل تفسیر طبیعتگرایانه است که براساس آن هستی بشری ما رویدادی گذرا در درون عالمی است که در نهایت فاقد معناست و این تفسیر شامل شمار فراوانی از تصاویر مشخصا دینی است و هر کدام از آنها جهانشناسی جامع خاص خود را عرضه میکند. اما مدعای این کتاب این است که این تفسیر همچنین شامل نوعی تصور دینی جهانگستر تازه، اما با این وجود بسیار کهن است. تازه از این جهت که اکنون میان ما بهتدریج برجستگی مییابد، اما کهن از آن جهت که از دیرباز در میان جریانهای عرفانی هر یک از سنن بزرگ دینی وجود داشته است...